از قدیم ندیم ها گفته اند هر سکه دو رو دارد. راستی به نظر شما هم، گوگل همان بهشت موعود شغلی است؟ کار در بزرگترین و بلندپروازترین شرکت تکنولوژی در کل دنیا چه مسایل یا چالشهایی دارد؟ کارمندان کنونی و پیشین گوگل پاسخ می دهند.
گوگل همان بهشت موعود شغلی است، مگر نه؟ چطور ممکن است کار در بزرگترین و بلندپروازترین شرکت تکنولوژی در کل دنیا بد باشد؟ حال نگاهی به مطلب درج شده در وبسایت کوئورا داشته باشید؛ این مقاله مرتباً توسط کارمندان کنونی و پیشین گوگل بهروزرسانی میگردد تا نقایص کار برای این غول جستجو را برملا سازد. به نظر میرسد که کار کردن در گوگل صرفاً غذای مجانی و دوچرخهسواری در محوطه نیست. شکایتهای آنها را به دیدۀ انتقاد بنگرید. به هر حال اینها افراد شاکی هستند؛ ولی ما چیزهای مشابه بسیاری را نیز از منابع دیگر شنیدهایم. در ادامه با ما همراه باشید*
هرچیزی که بخواهید به شما داده میشود، ولی به هزینۀ چیزهایی که در نهایت برای شما اهمیت دارند.
جو کانلا، مدیر ارشد حسابداری سابق: سرانجام میبینید که قسمت عمدۀ عمر خود را غذای گوگل خوردهاید، با همکاران گوگل بودهاید، لباسهای گوگل را پوشیدهاید، با اصطلاحات گوگلی صحبت کردهاید، ایمیلهای گوگل را از طریق تلفنهای گوگل ارسال کردهاید، و سرانجام حتی نمیدانید که مستقل بودن از این G چه حسوحالی دارد؛ هر گوشه از زندگی شما این فکر را تقویت میکند که باید کاملاً دیوانه باشید که بخواهید هرجای دیگری جز گوگل باشید.غالب کارمندان گوگل به این پدیده «گوگلی لوس بیچاره یا بوهو» میگویند. در واقع هر چیز که بخواهید در اختیار شما قرار میگیرد ولی به هزینۀ از دست دادن چیزهایی که درمییابید فقط همانها مهم بودهاند.
صادق بودن با همکارانتان دشوار است
مسلماً منظورمان این اشخاص بخصوص نیست! ولد پاتریشِو، مهندس سابق نرمافزار: «صحبت کردن راجعبه هر موضوعی واقعاً دشوار است، مگر اینکه با دوست خود صحبت کنید... بحثهای عینی خیلی کم اتفاق میافتند زیرا همه اینجا مرزهای خاص خود را دارند و علاقهای به شنیدن عقاید سایر افراد ندارند، مگر اینکه آن افرد خدایان مهمی باشند».( پدیده ی بت سازی از مدیران)
اگر بگویید که چندان نیز فوقالعاده نیست، کسی شما را باور نخواهد کرد.
کیتی لِوینسون، مهندس سابق نرمافزار و زیرساخت: دیگران خود را مجاز میدانند که از شما علت ترک یا ادامه ی کار در گوگل را بپرسند و اصرار دارند که همه چیز باید در آنجا کامل و بینقص باشد. در واقع آنها نمیخواهند چیزی جز اشتیاق کامل برای شانس ورود به گوگل و ماندن در آنجا از شما بشنوند. اگر شما آنجا را ترک کرده باشید یا از چیزی جز اشتیاق و خوشی حرف بزنید، از مادرتان گرفته تا رانندۀ تاکسی و خلاصه همه از شما خواهند خواست تا علت عدم اشتیاقتان برای کار در گوگل را توضیح دهید.
آنها میتوانند بهترین افراد را استخدام کنند؛ لذا تمامی اشخاص بیش از حد واجد شرایط لازم هستند!
ناشناس: دانشجویانی از ده کالج برتر دنیا در آنجا هستند که کار آنها ارائۀ پشتیبانی فنی برای محصولات تبلیغاتی گوگل و یا برداشتن محتوای نامناسب از یوتیوب یا نوشتن کدهای پایه برای تستهای A/B و یا رنگ دکمه در یک سایت است!
مدیریت میانی به طرز خطرناکی سیاسی است.
ناشناس: آشکارترین نقطه ای که این طبیعت سیاسی خود را آشکار میسازد استخدام و مدیریت عملکرد است. میزان چانهزنی و دستکاری که یک مدیر برای مدیریت تیم خود نیاز دارد روحیه برانداز است (البته میدانم که این رویه اخیراً قدری تغییر کرده است). برای ارتقای یک شخص خاص، باید پروندهای از یک سال قبل برای وی تهیه کنید و این بدان معناست که نمیتوانید به قدر کافی به دیگر افراد درون تیمتان اعتبار بدهید. به این ترتیب، گوگل از سیستم سنتی ارزیابی پرسنل بجای سیستم نوین بازخوردهای مستمراستفاده می کند!
احمقها بسیار اندکاند
به گفتۀ یکی از مهندسین پیشین گوگل، آنقدر اشخاص بااستعداد در گوگل وجود دارند که دیگر بااستعداد بودن، مزیت رقابتی شما در پروژههای خوب نخواهد شد، زیرا هزاران فرد باهوش پیش از شما در صف هستند که به اندازۀ ظرفیتشان کار انجام ندادهاند ولی به قدر کافی هم افراد احمق وجود دارند که شما باید ثابت کنید یکی از آنها نیستید».
ممکن است هشت سال برای گوگل کار کنید و هیچ ترفیعی نگیرید.
ناشناس:ممکن است به راحتی نادیده گرفته شوید. من افرادی را میشناسم که بیش از هشت سال همچنان SWE و هنوز L4هستند و هیچگونه ترفیع نگرفتهاند.
کارکنان گوگل به قدری فوقالعادهاند که یک جوک محلی راجعبه این موضوع ساخته شده است.
ناشناس: من با دوستانم همیشه به شوخی میگوییم که لری و سرگی به مسافرت با قایقهای تفریحیشان میروند، آنها را به هم گره میزنند، به صندلیهای راحتیشان در جامبوجت لم میدهند، شروع به کشیدن سیگار میکنند، و سپس تصاویر کارکنان گوگل را با تکه کاغذهایی در کنارشان نگاه کرده و میگویند: «این یکی مدیرعامل یک شرکت چندملیتی تلکام بوده، MBA خود را از هاروارد گرفته و الان به تیکتهای اورکات جواب میدهد» و بعد از خنده منفجر میشوند و با سرخوشی نوشیدنی هایشان را مینوشند و سیگار میکشند. البته این وضعیت خیلی غیرمحتمل است زیرا هیچیک از آنها سیگار نمیکشند ولی باقی ماجرا دور از ذهن نیست.
گوگل به قدری بزرگ است که ممکن است شما را بهاشتباه استخدام کند!
ناشناس: من توسط گوگل به یک جایگاه مدیریتی دعوت شدم. در همان زمان که من استخدام شدم، شخص دیگری نیز با همان نام استخدام شد. متأسفانه بخش منابع انسانی به طرز وحشتناکی امور را قاطی کرد و زمانی که کارم را شروع کردم متوجه شدم یک جایگاه بسیار متفاوت و بسیار پایینتر به من داده شده است که مناسب کاندیدای دیگرِ هم نام من است. قرارداد استخدام بسیار مبهم بود و کارمند منابع انسانی مربوطه مدتها بود که گوگل را برای کار در شرکت دیگر ترک کرده بود و کسی نبود که بتواند ابهامهای موجود را روشن کند. سرانجام گوگل هزینۀ حمل اثاثیه منزلم را برای طی مسافتی دور پرداخت و تنها دلیل ذکر شده این بود: «قابل درک نیست! خطا، خطا، خطا!».
شرکت تنها به پیشرفتهای قابل اندازهگیری اهمیت میدهد
کیتی لِوینسون: به گفتۀ یکی از مهندسان سابق گوگل، «هر پیشرفتی که قابل اندازهگیری نباشد استفادۀ غیربهینه از زمان است». «قابلیت استفاده؟ تعداد باگها؟ کسی اهمیتی نمیدهد. اگر نتوانید آن را اندازه بگیرید، هیچکس علاقهای به آن نشان نمیدهد.
بسیاری از استارتاپها از گوگل پیشی میگیرند زیرا قانون را زیر پا میگذارند!
سین گریش، مهندس سابق نرمافزار: گوگل باید آهسته قدم بردارد تا درگیر دعوی قضائی نشود. در کل، گوگل نمیتواند کارهایی همچون نقض قانون کپیرایت را انجام دهد زیرا اثرات آنی و چشمگیری خواهد داشت. این وضعیت وخیمتر نیز میشود زیرا قانون دولت بهگونهای تغییر مییابد که خود گوگل نیز تحت تأثیر قرار میگیرد. در مقابل، بسیاری از استارتاپها میتوانند از گوگل پیشی بگیرند، نه به این دلیل که در اجرا موفقتر از گوگل هستند .گرچه برخی واقعاً در اجرا عملکرد بهتری دارند، بلکه به این دلیل که اغلب میتوانند با زیرپا گذاشتن مقررات یا قوانین مدنی پیش از کشف آن توسط دولت بسیار موفق شوند. ( البته ما با این نکته کاملا موافق نیستیم)
پروژهها همواره و به طور خودسرانه کنسل میشوند.
ناشناس: بزرگترین وجه منفی کار در گوگل برای من کنسلی دلبخواه پروژهها بوده است». زمانی این آزردگی توهینآمیز میشود که تقاضای ارتقای افرادی که روی پروژههای کنسل شده کار میکنند رد میشود زیرا که پروژه تأثیرگذار نبوده است.
مخارج زندگی در منطقۀ بِی دیوانهکننده است.
هزینۀ زندگی در منطقۀ بِی بسیار بالاست و اگر بخواهید از محوطۀ مانتین ویو خارج شوید، بهجز کار یا بیرون رفتن با همکارانتان کار دیگری نمیتوانید انجام دهید. درست است که غذای مجانی و کافهها، باشگاهها، خشکویی و غیره همیشه در اختیار شماست، ولی هنگامی که از این مزایا استفاده میکنید (زیرا بسیار راحت و دردسترساند)، مجبورید زمان بیشتری را در دفتر باشید. همان انتخابها را هر روز انجام میدهید و مدام با همکارانتان (افراد یکسان) بیرون میروید.سرانجام به این نتیجه رسیدم که باید به سوی آزادی بیشتر قدم بردارم... حتی اگر مجبور باشم قیمت آن را بپردازم. به زودی ناحیۀ بِی را نیز ترک میکنم.»
با لایهای از افراد باهوش مواجهیم که مدیران و رهبران وحشتناکی هستند.
افراد به جایگاههای مدیریتی ارتقا مییابند؛ البته نه به این دلیل که فن مدیریت و رهبری را بلدند، بلکه به این خاطر که باهوش هستند و یا مسیر دیگری برای رشد وجود ندارد». اینها را مدیر برنامهریزی فنی سابق میگوید. «لذا با لایهای از افراد باهوش مواجهیم که مدیران و رهبران وحشتناکی هستند.
دوستان حسودی که از شغل شما متنفرند زیرا نتوانستهاند منصب شما را کسب کنند!
ناشناس: «دوستان حسودی که از شغل شما متنفرند زیرا نتوانستهاند منصب شما را کسب کنند؛ مقالههای رسانههای شکاکی که ادعا میکنند هر حرکت شرکت وابسته به یک طرح تبلیغاتی متمرکز است. هیچکس به شما اجازه نمیدهد که شغلتان را نگه دارید.»
در طی سه سال با بیش از 100 کارمند در گوگل ملاقات کردم که تنها عدۀ اندکی از آنها افراد جالبی بودند.
آنها یک شخص را بارها و بارها استخدام میکنند! این را یک ناشناس میگوید: همان پیشزمینهها، همان 10 مدرسه، همان جهانبینی، همان علایق. جای اغراق نیست اگر بگویم که طی سه سال کار در گوگل با بیش از 100 کارمند ملاقات کردم که تنها عدۀ اندکی از آنها افراد جالبی بودند.»
بدترین قسمت کار در گوگل: احساس عدم استفاده ی کامل از توانمندیها ست.
جان ال. میلر، مهندس سابق نرمافزار: بدترین قسمت کار در گوگل برای من و بسیاری دیگر از افراد احساس عدم استفادۀ کامل از توانمندیهایمان است. به عنوان شخصی با 25 سال تجربۀ برنامهنویسی، مدیریت و معماری، کاری انجام نمیدادم که یک کارمند خوب کالج با دو سال سابقه نتواند سریعتر انجام دهد و این وضعیتی نا امیدکننده است.
همه چیز را مکتوب کنید
ناشناس دیگری می نویسد: چنانچه درحال طی فرایند جذب توسط گوگل هستند، بهخوبی مذاکره کنید، حقوق خود را مطالبه کنید و مطمئن شوید که همه چیز را مکتوب کردهاید. گوگل وعدههای مبهم بسیاری میدهد که به نظر میرسد آنها را انجام نمیدهد. البته به نظر ما این مختص گوگل نیست و برای تمام شرکتها و اکثر جایگاه های سازمانی صدق می کند.
تبلیغات را باور نکنید!
جف نلسون، کسی که گوگل کروم را اختراع کرد: بخش عمدهای از چیزهایی که راجعبه گوگل در خارج از آن میشنوید چرند است. اغلب اوقات نیز این مطالب چرند توسط گوگلیها تبلیغ و تکثیر میشوند زیرا به شهرت گوگل کمک میکنند. وقتی شخصی سخن چرت ولی جالبی را عنوان میکند، ممکن است به خاطر آن مورد احترام سایر مهندسین گوگل نیز قرار گیرد. کلمۀ «گوگلی» به معنای نشان دادن گوگل به عنوان جایی عالی برای کار کردن است؛ حتی اگر این سخن خیلی چرند باشد.
کار نکردن در دفتر مرکزی «خودکشی شغلی» است
ناشناس: «قطعاً شما همواره میتوانید کار کردن در دفاتر مناطق را انتخاب کنید، ولی این کار در بلندمدت یک خودکشی شغلی است.»
فضای دفتر شما ممکن است خیلی کوچک باشد.
آن کی. هالسال، طراح محصول: «اگر مجبور باشید در یکی از چهار ساختمان پردیس کار کنید، احتمالاً با کمبود جای شدید مواجه خواهید شد. چندان غیرمعمول نیست ببینید که 3 یا 4 نفر از کارمندان در یک اتاق کار میکنند یا چندین مدیر در یک دفتر هستند. با وجود تمامی فضاهای باز برای غذا، بازی، تلویزیون، گفتگوهای تکنولوژیک و غیره، پیدا کردن یک مکان آرام و خصوصی برای تفکر بسیار سخت است.»
گوگل به قدری بزرگ است که هیچ تأثیری نمیتوانید روی آن بگذارید.
ناشناس: من سه سال در گوگل کار کردم و ترک آنجا برایم بسیار دشوار بود. با این حال یک دلیل اصلی وجود داشت که به من در تصمیمگیری کمک کرد و آن این بود که تأثیری که من میتوانستم به عنوان یک فرد بر روی این کسبوکار داشته باشم بسیار جزئی بود. همانطور که در بسیاری از پاسخهای زیر درج شده، گوگل یک ماشین خارقالعاده است که به لطف AdWordها پول چاپ میکند. در صورتیکه یک مهندس فوق العاده بااستعداد باشید که بتوانید چیزی جدید خلق کنید، شاید به نظر شما اهمیت داده شود؛ در غیر این صورت تنها فردی هستید که چرخدندههای این ماشین غولپیکر را روغنکاری میکند. ناگفته نماند که این هم یکی از دلایل عدم پیوستن به شرکتهای بزرگ توسط فارغ التحصیلان بود.
مدیریت میانی پیش پا افتاده است
اشخاصی که در تصویر میبینید افراد ردهمتوسط نبوده و همگی عالی هستند! «منظور من تفکر پیشپاافتاده هرروزه و بیامان مدیران میانی است که کاملاً متکی بر استانداردها بوده و تمامی فاکتورهای دیگر را نادیده میگیرند. آنها نمیخواهند شرایط موجود را دگرگون کنند، نمیدانند چگونه به نیروی کار خود انگیزه بدهند و بیش از حد به نام و شهرت گوگل وابستهاند تا این کارها را برایشان انجام دهد.»
گوگلیها ممکن است در دام چیزهای بیاهمیت بیفتند
در زوریخ یک اتاق آرام وجود دارد که افراد برای ریلکسیشن یا چرت زدن به آنجا میروند. آکواریومهایی با ماهیهای بسیار زیبا در این اتاق وجود دارند و شما میتوانید هر اندازه از زمان کاری خود را در آنجا تلف کنید و به تماشای ماهیهایی بپردازید که کارهای ماهیگونه انجام میدهند. بیش از 100 ایمیل برای برداشتن صندلیهای ماساژ از اتاق مزبور ارسال شده بود زیرا افراد به خاطر سروصدای زیاد این صندلیها نمیتوانستند خواب راحتی داشته باشند!!
فرهنگ سازمانی نابالغ است
اینجا همانند شهر آرمانی است؛ مردم هرگز بزرگ نمیشوند. همواره مشغول نوشیدن هستند، مستمراً در حال معاشرت و بازی کردن هستند و تقریباً هیچ کاری برای انجام ندارند.
نمیتوانید دورکاری کنید.
دیمیتار بوجانچف، فریلنسر می نویسد: موضوع کُشنده برای من این بود که نمیتوانستم دورکاری داشته باشم؛ کاری که طی 5-6 سال گذشته با موفقیت انجام دادهام.
به کارمندان برای خیالپردازی راجعبه چیزهای جدید پاداش داده میشود، حتی زمانیکه احتیاجی به چیزهای جدید نیست.
کیتی لوینسون: این کار منجر به کابوسهای خیالی میشد که مبتنی بر پوستههای دورریختۀ پلتفرمهای دیگر بودند. ما چهار کتابخانۀ جاوا اسکریپت رسمیِ داخلی داشتیم. چرا؟ زیرا نوشتن کتابخانۀ نوآورانۀ جاوا اسکریپت میتوانست منجر به ترفیع شما شود!
آنجا در حد و اندازۀ من نبود!
پاول باتِری، تحلیلگر ارشد محصول: اولین هفتۀ کاری من ترسناکتر از چیزی بود که پیشبینی کرده بودم. در واقع من دچار عارضهای شده بودم که به آن سندرم ایمپاستر میگویند. اعضای تیم من به طرز دیوانهکنندهای باهوش و موفق بودند. نه از نوع باهوشهایی با نمرۀ الف در کالج، بلکه از نوع باهوشهایی مثل این مورد: «من گوگلمارس را ساختم و پیش از اینکه به سن قانونی برسم ده ها اختراع داشتم.» اغلب این افراد با سباستین ثران (در پروژه ی ماشینهای بدون راننده، یوداسیتی) در استنفورد یا روی نقشه ی گوگل کار کرده بودند. اکنون من چطور میتوانستم در چنین جایی ارزش آفرینی کنم؟ اکنون میبینم که من در حد و اندازۀ آنجا نبودم.
مهندسین استپفورد
ناثان یوسپ، مهندس سابق: مهندسین استخدام شده توسط گوگل به درد سیستمهای عمومی میخورند. آنها در الگوریتمها، مفاهیم مربوط به پایگاه داده، پردازش تراکنشها، درجهبندی و غیره خوب هستند ولی عموماً در حوزههای مربوط به محصول تخصص ریشه ای ندارند. فرهنگ گوگل به مهندسینی پاداش میدهد که مشکلات فنی بغرنج را حل کنند و کسانی را که از بخش دشوارتر توسعۀ محصول لذت میبرند نادیده میانگارد؛ کسانی که با رفع مشکلات موجود و اضافه کردن قابلیتهای مبتنی بر بازخورد مشتری و حفظ و باگزدایی از محصول، آن را از ورژن 1 به ورژن واقعاً بینقص 3 میرسانند.
مدیران نالایق میتوانند آنجا برای خود مقام و جایگاه دست و پا کنند
ناثان یوسپ: من در یکی از پردیسهای بزرگ غیر از مانتین ویو کار کردهام و تنها محرک فکری که در آن مدت مشاهده کردم فرآیند مصاحبه بود. با اینکه افراد باهوش زیادی را ملاقات کردم، افراد رده متوسط زیادی را نیز دیدم که متقاعد شده بودند که باهوش هستند و عدۀ زیادی هم چاپلوس دیدم. من تحت رهبری کسی کار کردم که طی دو سال گذشته هیچ کدی ننوشته بود و در زمانی که برنامهنویس بود هم عملکرد خوبی نداشت. یک رهبر تکنولوژی هم داشتم که فقط در UX خوب بود و نه بیشتر!
آیا شما هم در کار با شرکتهای بزرگ و بین المللی، چنین تجاربی داشته اید؟ لطفا آنها را با ما هم در میان بگذارید. سپاسگزار
منبع: www.businessinsider.com
منبع فارسی: سایت اسکیل ما
منبع عکس: اینترنت، سایت خبرگزاری آسوشیتد پرس
مورخ 1 دی ماه 1395
ارسال نظرهای شما :