آقای بروس کراون با الهام از کتاب و سریال بازی تاج و تخت، به واکاوی رموز رهبری کسب و کار می پردازد.  جهت کشف این رموز با او همراه می شویم تا بیاموزیم واز آنها را در کسب و کار خود بهره ببریم.

معرفی نویسندگان: آقای بروس کراون (Bruce Craven) مسئول دوره های مدیریت پیشرفته در مدرسه کسب و کار کلمبیا و مدرس واحد درسی انتخابی و معروفی به نام " رهبری از طریق داستان های تخیلی" یا  ( Leadership Through Fiction) و نویسنده کتابی* در همین مورد است. وی کارگاههایی را با موضوع تفکر انعطاف پذیر** (Flexible Thinking)  در اروپا و آمریکا نیز برگزار می کند. این مطلب را او به همراه خانم ژولیت پاول، ستون نویس مجله انگلیسی استراتژی و کسب و کار به رشته تحریر درآورده است.

مقدمه

رهبری دشوار اما ضروری است. دستیابی به نتایج خوب مستلزم داشتن میل وافر برای  مقابله با چالش ها، درعین هدایت همکاران و خود مدیریتی است. در سال های اخیر، من از سری رمان های جورج مارتین مثل ترانه یخ و آتش ونیز بازی تاج و تخت در درس رهبری در دوره ی ام بی ای ( MBA) در مدرسه کسب و کار کلمبیا خیلی استفاده کرده ام. مثلا تصمیمات رهبران سریال تاج و تخت  که بر اساس کتاب فوق نوشته شده  گاهی منجر به عواقب ویرانگری  می شود اما شخصیت های بازمانده ی سریال یاد می گیرند چگونه تصمیم های خود را بهبود بخشیده و به طور موثر ترخود را به ورطه ی خطر بیندازند.  

جذابیت روایی داستان

نحوه ی روایت بازی تاج و تخت در نوع خود جالب است زیرا از اسطوره هایی مثل اژدها، جادوگری و مرده های متحرک  به عنوان عناصرو تاریخ به عنوان قالب و کالبد داستان استفاده می کند. جالب آنکه بسیاری از وقایع گذشته از معضلات رهبری و انحرافات پرده برمی دارند. مثلا تصمیمی که در ابتدا منطقی به نظر می رسد می تواند منجر به اعتماد نابجا به یک نفرو نهایتا اعدام او در ملاعام شود.

تفاوت داستان با کسب و کار در دنیای واقعی

اگر چه ممکن است در زندگی روزمره با چنین صحنه هایی  مواجه نشویم (بجز در عربستان سعودی یا چین!) اما اغلب باید تصمیماتی را با همان تنش های ناگهانی و نتایج غیرقابل پیش بینی اتخاذ کنیم. ما ممکن است پروژه ها یا  بنیانگذاران کسب و کار دیگری، خانواده ها، جوامع و اقتصادهای دیگر را نادیده بگیریم و در تحلیل های خود دچار اشتباه بشویم. در وهله ی اول این طور به نظر می رسد که به عنوان رهبران کسب و کار، توانایی بیشتری برای مدیریت این گونه تنش ها را داریم مخصوصا اگر بتوانیم چشم انداز سازمان خود را حفظ کنیم.

گزینه های روی میز

در فصل اول سریال، خانم سری لنیستر، ملکه هفت پادشاهی وستروس که بیشتر داستان در آنجا اتفاق می افتد به آقای ند استارک (یکی از شخصیت های داستان) می گوید: دربازی تاج و تخت یا برنده می شوید و یا می میرید. هیچ گزینه ی دیگری وجود ندارد. اما در واقع، اواشتباه می کند. هم درداستان و هم در دنیای واقعی می بینیم که جهان ما مملو از گزینه های میانه است. به اعتقاد من، مدیریت و رهبری کسب و کار، قلمرو تصمیم گیری متفکرانه با تمجید کامل از ارزش ها و باورهای دیگران است. اگر تصمیم به بازی کسب و کار دارید، یاد بگیرید که توانایی های خود را در این سطح میانه درک کنید و از آن استفاده کنید. حداقل دو داستان از مجموعه می تواند به شما در پیروزی در بازی کمک کند.

در آغاز بازی تاج و تخت، رابرت برایثون که پادشاهی خطه شمال را بر عهده دارد، شخصی به نام ند استارک را به عنوان دست راست خود و به سرپرستی امور دربار منصوب نموده و او را با چالش های مهم رهبری روبرو می سازد. رابرت که دوست قدیمی ند استارک است، به او می گوید: من می خواهم تو را در پایتخت ببینم نه در این سرزمین که وجودت هیچ فایده ای برای کسی ندارد. ند استارک با دختران خود به یک شهر پر از دوستان متحد و دشمنان بالقوه سفر می کند. با وارد شدن به شهر،  خسته و گرسنه در جلسه فوری نزدیکترین مشاوران پادشاه که "شورای کوچک" نامیده می شود، حاضر می شود. پادشاه قبلا به وی هشدار داده بود  که بعضی از اعضای شورا، فاسد و برخی احمق هستند. به محض اینکه او در صندلی خود جای می گیرد، مارتین می نویسد: "او تصور می کرد همه چیز را می داند ".

مفهوم سلسله مراتب ارزش

شالوم شوارتز روانشناس اجتماعی تأیید کرده افرادی که دارای ارزشهای مشابه هستند، به آنها اهمیت یکسانی می دهند . ولی اولویت بندی هایی که هر فرد در مورد ارزش هایش انجام می دهد، متفاوت و معمولا ناخودآگاه بوده و سلسله مراتب ارزش نامیده می شود. شوارتز در کار تاثیرگذار خود توضیح می دهد که ارزش ها  دارای شش ویژگی اصلی هستند

  1.  ما به ارزش ها اعتقاد داریم و نسبت به آنها واکنش های احساسی بروز می دهیم؛
  2. ارزش ها حامل اقدامات ما هستند؛
  3. علیرغم وجود هنجارهای خارجی،  ما به ارزش های خود اعتقاد داریم؛
  4. آنها شیوه ای هستند که ما تصمیم می گیریم چه چیزی خوب یا بد، توجیه شدنی یا غیر قابل اثبات است؛
  5. درارزش ها سلسله مراتب وجود دارد؛
  6. ما اقدامات ما خود و دیگران را بر مبنای را بر بده بستان بین ارزش هایمان تعریف می کنیم که تعیین کننده ی ارزیابی رقابتی ما از ارزش هایمان است.

درس اول: درک تفاوت در ارزش ها

در حالی که رابرت و ند دو ارزش مهم را به اشتراک میگذارند، آنها به روشهای مختلف آنها را اولویت بندی می کنند. سلسله مراتب ارزش را می توان حتی به عنوان شرح وظایف مشاغل سازمانی هم نوشت.  مثلا سلسله مراتب ارزش از نظر استارک ، احترام، جسارت و سپس خانواده هستند . ممکن است رابرت شجاعت داشته باشد. پاداش، افتخارو نهایتا همکاری ارزش های وی هستند. احتمالا خانواده اصلا در لیست ارزش های رابرت ظاهر نخواهد شد. شاهد این مطلب، توجه اندک وی به فرزندانش است.

کمی بعد از اینکه ند استارک به شورای کوچک رسید، آنها درمی یابند که دختر نوجوان و تبعیدی پادشاه دیوانه سرزمین آنها به نام تارگرین با یک دزد دریایی ازدواج کرده و باردار یک وارث احتمالی است که می تواند حکومت را به چالش بکشد. رابرت پیشنهاد می کند یک قاتل را برای کشتن او و نوزاد در راهش اعزام کنند. اما استارک که یک آدم مذهبی است این ایده را به سرعت رد می کند زیرا قتل فرزند به نظر او، ناسپاسی و گناهی نابخشودنی است.

جان کلام

یکی از جنبه های جالب بازی تاج و تخت این است که شخصیت های اصلی داستان می توانند تنها با خود آگاهی بیشترو درک سلسله مراتب ارزش های دیگران، به نتایج متفاوتی دست یابند حتی اگررفتار دیگران ظاهرا شبیه به رفتار خودشان باشد. مثلا استارک فرض می کند  که خانواده در راس سلسله مراتب ارزش های سرسی لنیستر قرار دارد. در حالی که  سرسی به برتری، قدرت و شجاعت اهمیت بیشتری می دهد تا خانواده. او حتی  شوهرش، پادشاه را به عنوان عضوی از خانواده اش به رسمیت نمی شناسد. این یک تمایز مهم است که ند استارک خیلی دیرمتوجه آن می شود. استارک درک نمی کند که سلسله مراتب ارزش های سرسی به انتخاب او به عنوان رهبر کشورش کمک شایانی خواهد کرد.

در جستجوی ارزش های مشترک

این داستان به ما یادآوری می کند که فشار مدام رهبری کسب و کار می تواند باعث ایجاد اختلاف میان همکاران شود، حتی اگر آنها از طریق تجربیات واعتماد مشترک و متقابل، دارای اهداف مشترک باشند.  به علاوه، فرض های ما در مورد ارزش های شخصی مان، می تواند موجب ارتکاب اشتباهات ویرانگری بشود. مثلا اگر در ارزیابی سلسله مراتب ارزش های دیگران اشتباه کنیم، احتمالا فقط ذهن مان در مورد انگیزه های واقعی آنها فریب، خود را در معرض خطر قرار داده و به مشارکت های مورد نیاز جهت حصول به نتایج سازمانی دست نخواهیم یافت.

بنابراین مهم است که به عنوان رهبران کسب و کار، برداشت درست وروشنی ازارزش های متحدان ورقبای خود داشته باشیم و زمان مناسب برای درخواست کردن و گوش فرا دادن را بیاموزیم. از ارزش های خود به عنوان یک نقشه ی راه از آنچه که در درون شماست  و برای شما اهمیت دارد، استفاده کنید. مراقب باشید که در دام ذهن خود نیفتید و فرض نکنید که ارزش ها و انگیزه های مشابه همکاران و رقبای خود دارید.

 

چالش تحسین برانگیز

در فصل پنجم سریال بازی تاج و تخت، جان اسنو که "دیده بان شب" و محافظ دیوار یخی به طول 700 فوت است باید تصمیم سختی بگیرد. پس از سالهای مدید، گروهی از موجودات فراطبیعی "دیگران" دوباره ازآن سوی دیوار ظاهر شده اند  که توانایی زنده کردن مردگان را دارند و می توانند آنها را به زامبی تبدیل کنند. اولین قربانیان آنها، مردمی آزاد (یا "وحشی") هستند که در طرف دیگر دیوار زندگی می کنند و تجربه بیش از 1000 سال جنگ با  دشمنان خود را دارند.

به نظر می رسد جان باید به یک معامله امنیتی  دوجانبه با این مردم آزاد دست بزند، به آنها اجازه بدهد که پشت دیوار حرکت کنند و نیروهای خود را با آنها متحد سازد. اما پذیرش این امر برای بسیاری از لشکریان او بسیار دشوار خواهد بود. چرا که برخی از آنها به سختی  با وحشی ها جنگیده، شاهد کشته شدن دوستانشان و قلع و قمع قبایل و متحدان خود به دست آنها بوده اند. اما گزینه ی بدتری هم وجود دارد. اگر "وحشی ها" و "دیگران" به توافق برسند، آنها بخشی از ارتش مخالف خواهند شد و جان اسنو  به عنوان دیده بان شب  و در نهایت تاج و تخت پادشاهی سقوط خواهد کرد.

درس دوم: اقناع

پیروزی درچنین چالشی مستلزم داشتن استراتژی درست برای متقاعد کردن دیگران است. متقاعدسازی از جمله مهارت هایی که است که نمی تواند به طور مطلق مورد توجه قرار گیرد و بایستی آن را به طور نسبی مورد توجه قرار داد. به نوشته ی آقایان راین و رابرت کوین (Quinn) رهبری به موقعیت بستگی ندارد . در واقع مهم نیست که رهبر ممکن است واجد چه ویژگی خاصی  باشد، هبر باید بتواند در دل دیگران نفوذ و آنها را قانع سازد. آنها در کتاب خود به نام زندگی، موقعیت رهبری، در واقع مدیریت را یک فرآیند اجتماعی توصیف می کنند که باعث می شود مردم غالبا تصمیم به پیروی از کسی  بگیرند که از حداقل یک عادت فرهنگی پذیرفته شده یا کنوانسیون اجتماعی متنفر است.

در بازی تاج و تخت، وقتی که جان اسنو تصمیم خود را می گیرد، باید همکاران خود را  متقاعد سازد. مهارت های متقاعد کننده ای  که منعکس می کننده ی  سلسله مراتب ارزش های مورد نیاز او در وهله  اول، حقیقت، سپس جامعه، همدلی، ونهایتا شجاعت می باشند. در حالی که ارزش های او بر عکس اینها هستند. او هر روز، به عنوان یک جنگجو و در مقابل دیدگان برادران خود، شهامت و شجاعت نشان می دهد. تعهد او به همدلی در تمایل او به شناختن روح بشریت در میان افرادی که مأیوس شده اند، قابل توجه است. تعهد جان به اجتماع او نتیجه آن است که همیشه به عنوان یک پسر نجیب زاده و مثل یک ناجی در داستان ظاهر می شود. او اهمیت جامعیت را نیز درک می کند.

اما بیشترازهمه، جان توسط حقیقت هدایت می شود. او بدون دانستن پدر و مادر واقعی خود، بزرگ شده  و با درک عمیق تر از واقعیت های اطرافش بارها فداکاری کرده است. وی از دوران کودکی بعنوان یک بیگانه، نقش رهبری را به عهده داشته است. جان براون درک می کند که حقیقت فقط سخن گفتن نیست. حقیقت، روبرو شدن با تهدیدات موجوداتی که است که با آنها می جنگد و ارزش هایی است که با سایر انسانها به اشتراک می گذارد.

رهبران داستان و مدیران واقعی

شباهتها و تفاوت های رهبری در واقعیت و داستان های تخیلی چیست؟ برای بازیگران سریال تاج و تخت و در دنیای واقعی، رهبری مقوله ی پیروزی، داشتن پیروان یا انجام خواسته های دیگران یا ما نیست. رهبری (براساس مدل رهبری خدمتگزار) ارائه خدمات به دیگران است و شامل ایفا یا "رقصیدن" در نقش های متفاوت و حیاتی است. رهبری کسب و کار، شامل توانایی جان بخشیدن به رویاهایی است که نقل محفل دیگران می شود. رهبری، الهام بخشی و توانایی ایجاد تغییر در زندگی مردم است. رهبران  نمونه، اقناع گر هستند و علیرغم استرس های فراوان برای ارئه ی  نتایج فراتر از انتظار، توانمندی خود را ارتقا می بخشند. 

مواجه با چالش ها و کسب مهارت های رهبری

دارینس تارگرین شاید نمونه ای جذاب از چنین رهبرانی باشد. او دختر تبعیدی از خانواده سلطنتی است اما مسیر زندگی او از دوران کودکی مملو از حوادث غم انگیز و تهدید دائمی بوده است. تارگرین از این چالش ها برای کشف و پیگیری اهداف خود و کسب مهارت های رهبری بهره جسته است.

این مهارت ها شامل مدیریت یک گروه بزرگ و متضاد از مشاوران و سربازان و (به عنوان "مادر اژدها") یادگیری سواری بر پشت موجودات اسطوره ای است که او بزرگ شان کرده است. او همچنین باید مرتبا انگیزه های خود را تازه و زنده نگهدارد. سلسله مراتب ارزشهای وی به ترتیب آزادی، قدرت، شجاعت، مسئولیت و برابری است. این ارزش ها او را مجبور می کنند نه تنها برای جمع آوری و هدایت یک ارتش فاتح، بلکه برای تغییر جهان برای بهتر شدن، بهبود زندگی فقرا، انسان های آسیب پذیر و محروم بجنگد. او همیشه می گوید هدفش "چرخیدن" به معنای متوقف کردن و درهم شکستن چرخه معیوبی است که خانواده های مرفه و ثروتمند همواره بالا می روند و افراد زیر دست، له و نابود می شوند.

دو گانه ی چالش و فرصت

نزدیک به پایان سریال، همانطور که تارگرین کم کم در حال رسیدن به تخت آهنین یا همان تخت سلطنتی است، با چالش بزرگی روبر می شود. چطور ممکن است مادر اژدها به تاج و تخت پادشاهی برسد؟! او و متحدانش که یک تیم جان سخت هستند ، به آرامی و پس از پشت سر گذاشتن حوادث تلخ و دردناک گردهم می آیند ، در حالی که با راه های هموار یا تصمیم گیری های ساده مواجه نیستند. ولی به نظر می رسد این تیم تنها فرصت بشریت برای زنده ماندن است. به عبارت دیگر، همه چیز بستگی به توانایی آنها در رهبری مؤثر، شجاعانه و رهبری رهبران دیگر دارد. ما چطور می توانیم از این چالش ها و فرصت ها درس بگیریم؟

سخن پایانی

روایت ترانه یخ و آتش هنوز به پایان نرسیده است، بنابراین ما نمی توانیم با اطمینان از نتایج ماجرا سخن  بگوییم، اما یک درس مهم را می آموزیم. اگر قرار است با یک چالش دشوار مواجه شوید، بایستی آن را پذیرفته و با آن روبرو شوید. اگرپا پس بکشید، ترس وجود شما را به تمامی تسخیر خواهد کرد اما این شانس شماست برای متعهد شدن به یافتن و پیگیری هدفی مهم و اساسی. با تمام وجود به دنبال چیزی بگردید که شما را به چالش بکشد اما در نهایت باید بتوانید نتایج آن را به جامعه خود بازگردانید.

کسانی که از ما می خواهند که رهبران بهتری باشیم، آرزوی دیدن لحظه ی نهایی و موفقیت ما را دارند، وقتی که ما به طور کامل هدف خود را درک کرده و مسیر رسیدن به هدف را ترسیم کرده ایم. البته ما آزاد به پذیرش چنین چالش هایی هستیم. ممکن است اشتباهات و تصمیمات بدی را گرفته یا احساس پشیمانی کرده باشیم ولی پاسخ لرد ویورس جالب است. آنجا که می گوید: " من هرگز گفتم که شما کامل بودید. ما نمی توانیم کمکی را انتظار داشته باشیم، اما می توانیم ماجراجویی تان را در قالبی که با تعهد ما مطابقت دارد، انتظار داشته باشیم."

خلاصه آنکه توجه به ارزش ها و سبک متقاعد سازی می تواند در کسب پیروزی به رهبری کسب و کار کمک فراوانی کند . به قول بروس کراون و به سبک بازی تاج و تخت، این کار می تواند به جلوگیری از سر به دار شدن یا محکومیت به مرگ بینجامد.

منبع: سایت کسب و کار و استراتژی- مورخ 28 مارس 2019 برابر با 7 فروردین 1398

* منبع عکس: اینترنت، کتاب رموز رهبری در بازی تاج و تخت

**توضیح: یک جستجوی کوتاه در اینترنت، تفکر انعطاف پذیر (Flexible Thinking) را یک مهارت اجتماعی مهم تعریف می کند که به افراد کمک می کند با دیگران راحت تر کنار بیایند، مشکلات را حل کنند و راه حل خلاقانه ارائه کنند. این طرز تفکر به تیم ها نیز کمک می کند موثرترعمل کنند.

متن کامل مطلب به زبان انگلیسی را می توانید از لینک زیر بخوانید:

https://www.strategy-business.com/article/Leadership-lessons-from-Game-of-Thrones

همچنین در صورت تمایل، معرفی سریال بازی تاج و تخت را از ویکی پدیای فارسی در ذیل بخوانید:

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C_%D8%AA%D8%A7%D8%AC%E2%80%8C%D9%88%D8%AA%D8%AE%D8%AA

لطفا نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید. سپاس

ارسال نظرهای شما :

نظری ثبت نشده است.